همه باستانشناسان متفقالقولند كه تختجمشید خط فكری دارد و فرهنگی كه بر هنر هخامنشیان حاكم است، كاملا ایرانی است. و از اعتقادات و رسوم و سنن و خواستها و باورها و ایدهآلهای هخامنشیان سرچشمه میگیرد و بیانكننده آرزوها و اعتقادات آنان است.
گیرشمن در مورد مذهب هخامنشی اعتقاد دارد كه درست است كه در دوران هخامنشی كیش زردشتی در اكثر مناطق ایران پراكنده شده بوده و اكثر مردم ایران كیش زرتشتی داشتند، ولی به نظر او، شاهان هخامنشی زرتشتی نبودهاند! در حالیكه همه باستانشناسان از جمله خود پروفسور گیرشمن باور دارند كه كوروش بنیانگذار سلسله هخامنشی، با ایجاد اتفاق و اتحاد مابین قوم خود و دیگر ملل ساكن در ایران توانسته است كه در مدتی كم نیرویی بسیار عظیم جمع نموده و به كشورهای مجاور حمله كند و آنها را بهراحتی و بهخوبی بهتصرف خود درآورده و با هم متحد كند، و این ممكن نبوده مگر اینكه وی دارای ایدئولوژی بوده كه بهنظر مردم و سربازان او مورد احترام و مقدس باشد، بهطوریكه این همه سرباز، جان خود را در كف نهاده در خدمت او درآیند و در راه آرمان او بجنگند.
در حالیكه اگر به قول گیرشمن اكثریت ملت ایران زرتشتی نبودهاند، چگونه حاضر شدهاند كه در خدمت این شاهان كافر قرار گیرند و برای پیروزی او ، از خود جانگذشتگی نشان دهند. كاملا مسلم است كه همه سران كشورها در طول تاریخ كه از میان مردم برخواسته و به حكومت رسیدهاند، ناگزیر پیرو مذهب اكثریت همان اجتماع بودهاند. فلسفه ناسیونالیستی برای دفاع از كشور همیشه توانسته است مورد استفاده قرار گیرد، ولی نمیتواند برای تصرف كشورهای دیگر بهكار برده شود و فلسفهای جهانشمول لازم است تا ملتی را برای فداكاری و جانفشانی برای تصرف كشورهای دیگر آماده سازد.
با مشاهده تختجمشید و بررسی آثار و كتیبههای باقیمانده از دوران هخامنشی و آنچه كه عنوان عملكرد آنان در تاریخ ثبت شده است و تاریخنویسان یونانی نوشته، یا در كتاب تورات و عهد عتیق باقیمانده است، بدین نتیجه میرسیم كه این شاهان به اصولی كه جزییات آن در این بخش خواهد آمد، اعتقاد داشتند. به دلایل مشروحه زیر، این شاهان بهنظر نگارنده، زرتشتی بودند. هرچند كه نمیتوان تمام اعمال و رفتار آنان را مطابق با دستورات این دین دانست.
هخامنشیان همیشه سنگنوشته خود را با نام خدا شروع كردهاند و مینویسند میستایم اهورامزدا را كه این زمین را آفرید، كه آن آسمان را آفرید، كه این مردم را آفرید، كه (مرا) پادشاه كرد، كه شادی را آفرید و غیره ….
و اهورامزدا را آفریننده همه چیز میدانستهاند و بهدنبال نام او، كارها و پیروزیهای خود را میآوردند و در پایان نیز ذكر میكردند كه آنچه كه بهدست آوردهاند، به خواست و یاری او بوده و از اهورامزدا میخواهند كه به آنها عمر طولانی و عزت دهد. مثلا در كتیبه بیستون (بهستان) نزدیك به پنجاه بار نام اهورامزدا همراه دو كلمه ((خواست)) و ((یاری)) آمده است، بهیاری اهورامزدا، به خواست اهورامزدا این كار یا آن عمل انجام گرفت،و بهوضوح نشان میدهند كه آنان یكتاپرست بوده و موفقیتهای خود را نتیجه كمك خداوند دانسته و تنها او را شكر میكردند. اینكه بعضی از باستانشناسان مینویسند : در سنگنوشتههایی كه در بابل، یا فلسطین یا مصر یافت شده، آنان از بتها و خدایان مقدس بین ملل دیگر نیز بهخوبی و با احترام یاد كردهاند، از آزاداندیشی و آزادمنشی ایشان و احترامی كه برای ملل دیگر و درنتیجه برای مقدسات آنها قایل بودهاند، میباشد و بههیچوجه از اعتقاد ایشان به خدای یكتا (اهورامزدا) نمیكاهد.
میدانیم كه اشوزرتشت یكی از نخستین پیامبرانی است كه در تاریخ از او نام برده شده و ایرانیان یكی از نخستین خداشناسان عالم هستند، خدای زرتشت اهورامزدا نام دارد كه آفریننده كل هستی شناخته شده است. در گاتاها در عین حال زرتشتیان نیز مانند سایر ادیان اعتقاد دارند كه در درگاه خداوند فرشتگانی هستند كه اهورامزدا آنها را برای اداره و پاسداری بخشی از آفریدههای خود آفریده است كه ((ایزدان)) نامیده میشوند و آناهیتا و مهر و سروش از بزرگترین ایزدان میباشند. نام خدای هخامنشیان نیز همانند زرتشتیان اهورامزدا بوده و در تمام سنگنوشتهها خدای خود را بدین نام مینامند و او را آفریننده همهچیز در جهان میدانند و در ضمن از ایزدانی مانند ارت و آناهیتا نیز به كرات یاد شده است.
در كیش زرتشتی راستی بسیار ستوده شده است،و بدین حقیقت بزرگ اشاره شده كه راستی، پایه و اساس رستگاری بشر و دروغ سرچشمه همه بدیها و پلیدیهاست (بندهای متعدد گاتاها).در كتیبهای در تختجمشید نیز داریوش از اهورامزدا میخواهد كه كشور او را از جنگ و خشكسالی و ((دروغ)) دور نگه دارد، وی نیز اعتقاد دارد كه دروغ و انتشار آن در جامعه میتواند به اندازه جنگ و خشكسالی به كشور آسیب برساند.
یا در سنگنوشته بیستون مینویسد: تو كه پس از من شاه خواهی شد، خود را سخت از دروغ دور نگاهدار، هر كس بخواهد بنای استقلال مملكت و سعادت ملتش را بر اساس نیكی استوار نماید، باید دروغ را از آن مرز و بوم از ریشه براندازد و راستی را به جای آن استوار نماید.
هخامنشیان مانند زرتشتیان به بقای روح اعتقاد داشتند و با وصفی كه طریقه مومیاییكردن را از مصریان آموخته بودند و میتوانستند اجساد خود را مومیایی نمایند تا باقی بماند، خواستار آن نبودند و جسدشان را در قبر گذاشته و به خاك سپردهاند. درحالیكه مصریان آن زمان، بقای روح را باور نداشته و معتقد بودند كه بهشرطی انسان ابدی میشود كه جسم او مومیایی شده و در محل بسیار امنی مثل اهرام یا مصطبه گذاشته شود. در آن زمان هنوز یونانیان كه خود را خیلی متمدنتر از ما میدانستند و میدانند، خدانشناس بودند و بتهای متعددی میپرستیدند كه هركدام از آنها را مظهر آفرینش بخشی از جهان طبیعت تصور میكردند. در 2500 سال قبل هنوز دولت روم وجود نداشته و ملت آلمان و فرانسه و انگلیس و بهطور كلی اكثر مردم اروپا هنوز در مرحله چادرنشینی بهسر میبردند و یا در مرحله شروع دوره كشاورزی سیر میكردند و تنها ایرانیان و قوم یهود به خدای واحد ایمان داشته و یكتاپرست بودند.
در مذهب اشوزرتشت، شادبودن و شادیكردن نوعی شكرگذاری به درگاه خداوند محسوب میشود و غم و غصهخوردن و اصراف و هدردادن آفریدهها، نوعی ناشكری و ناسپاسی بهحساب میآید. مردم ایرانباستان، هرساله حدود شصت روز را جشن داشتند كه ضمن ستایش اهورامزدا به بذل و بخشش و جشن و شادی میپرداختند. هر روز اسمی داشت كه وقتی آن روزها با نام ماه برابر میشد، جشن میگرفتند. شش ((چهره گهنبار)) داشتند كه هركدام پنج روز بود و عقیده بر این بود كه خداوند به هر چهره گهنبار یكی از بخشهای مهم عالم را آفریده است و جشن میگرفتند و خیرات میكردند. جشن نوروز و مهرگان و سده كه از بزرگترین جشنهای ملی و مذهبی بود نیز جشن گرفته میشد. خلاصه ایرانیان سعی میكردند به هر بهانهای كه شده روزگار را به شادی و شكرگذاری سپری نمایند. هخامنشیان نیز برای شادی و شادیكردن، ارزش زیادی قائل بوده و تقریبا در تمام كتیبههای خود، اهورامزدا را به خاطر آفرینش شادی ستایش كرده و خدا را شكر میگویند.
مسأله اخلاق و وظیفه انسان در رعایت اصول اخلاقی، در دین زرتشت بسیار سفارش شده است، بهطوریكه او را معلم بزرگ اخلاق و اولین و بارزترین مبلغ آن میدانند و گاتاها، كتاب مقدس زرتشتیان پر است از متعالیترین اصول اخلاقی كه اشوزرتشت رعایت دقیق این اصول را از انسان خواستار شده است.
دین، كلمهای است اوستایی و بهمعنی وجدان است و كار دین وجدانسازی است و وجدان یعنی پایبندی انسان به اصول اخلاقی و بنابراین، كار وجدان؛ انسانسازی است.
هرودوت و كتزیاس و گزنفون، هرسه ، كوروش را از جهت داشتن نیروهای سیاست و جوانمردی و درستی و مردانگی و بهخصوص آزادمنشی بهگونههای مختلف ستودهاند. باستانشناسان هم عقیده دارند كه كوروش همه مردم جهان را به یك چشم نگاه میكرد و در رفتار آزادهمرد بود، و با داشتن القاب و عناوین شدیدا مخالف بودهاست. تاریخ نشان میدهد كه شاهان هخامنشی به رعایت اصول اخلاقی، بسیار معتقد بوده و به تمام پیمانهایی كه در دوران حكومت خود بستهاند، پایبند بودهاند. گیرشمن در كتاب خود، متذكر شده كه شاهان هخامنشی بهدنبال گسترش عدل و انصاف بوده و نه تنها با پیشروی خود در جهان تمدنی را نابود نكردهاند، بلكه به پیشرفت و گسترش تمدن و فرهنگ در جهان بسیار كمك نمودهاند. پروفسور ماریكخ در كتاب خود با نام ((از زبان داریوش)) نیز با تكیه بر كتیبههای هخامنشیان پایبندی ایشان را به اصول اخلاق و انسانیت بسیار ستودهاند.
در دین زرتشت، آزادی عقیده و انتخاب راه، بسیار محترم شمرده شده است، بهطوریكه در ((گاتاها)) میفرماید هر مرد و زن حق دارد خود راه خویش را برگزیند و خداوند به انسان نیروی اراده بخشیده است تا هر كس برحسب اراده خویش رفتار نماید.
تاریخ نیز گواهی میدهد كه هخامنشیان دارای ایدئولوژی بسیار قوی بوده و بدان عمل مینمودند،از طرفی بسیار آزاداندیش بودند و با وصفی كه مدت دویستوسی سال بر بیش از نیمی از مردم جهان فرمان میراندند، هرگز باورهای خود و حتی خط و زبان خود را بر آنان تحمیل نكردند. در زمان هخامنشیان آنان تمام ملل تابعه خود را در پیروی از باورهای خویش آزاد میگذاشتند و فقط بعضی كارهایی را كه بهنظر آنها بسیار غیرانسانی جلوه میكرد و با اعتقادات آنان بسیار مغایر بوده، در سراسر امپراتوری خود ممنوع كردند، مثلا در ((كارتاژ)) رسم بر این بود كه والدین برای خشنودی بت بزرگ بهنام ((مولوخ)) فرزندان خود را روی دستهای بت گذاشته میسوزاندند یا در سوریه كودكان را در راه بت ((ملكارت)) قربانی میكردند، در مصر و بابل نیز مردم بنا به باورهای خود، فرزندان خود را قربانی مینمودند، كه هخامنشیان این نوع كارها را در سراسر امپراتوری خود ممنوع اعلام نمودند.
با حمله هخامنشیان به كشورهای مختلف و تصرف آن كشورها نه تمدنی از تمدنهای قدیم از بین رفت و نه ملتی به نابودی كشیده شد. درحالیكه هخامنشیان در زمانی میزیستند كه شاهان همطراز آنها پس از حمله به كشورهای دیگر افتخار میكردند كه آن شهرها را ویران كرده و هزاران نفر را از دم تیغ گذراندند و حتی به حیوانات نیز رحم نكردهاند و از سرها تپهها ساختهاند، و یا دستها و گوشها و بینیها را قطع كردهاند. درحالیكه همیشه هخامنشیان به این نكته افتخار دارند كه پس از تصرف كشوری، به مردم آن كشور آزادی دادهاند و به سربازان خود اجازه ندادهاند كه به كسی آزار برسانند و سعی كردهاند كه عدل و داد را در آن كشورها برقرار نمایند و میراث فرهنگی كشورهای دیگر را ارج مینهادند و امنیت و توسعه بازرگانی با آنها را به ارمغان میبردند. بیسبب نیست كه بهعلت این خوشرفتاریها، نام شاهان هخامنشی در كتابهای مقدس عهد عتیق جزو مقدسترین افراد بهثبت رسیده است و ملت یهود كوروش را تا حد مسیح و كمربسته خدا بالا بردهاند.
قبله زرتشتیان ((نور)) است و زرتشتیان همیشه رو بهسوی قویترین منبع نوری كه در فراروی خود دارند، ایستاده و به ستایش اهورامزدا میپردازند. در طی روز، رو به خورشید و در شب رو بهسوی ماه و تنها در محل آتشكده میباشد كه همگی آنها به طرف آتش موجود در آتشكده كه به روش مخصوصی از قرنها پیش تهیه شده و همانند پرچم، مظهر تمامیت مذهبی و فرهنگی ایشان است، ایستاده و به ستایش خدا میپردازند. هرگز دیده نشده كه حتی كسی كه در همسایگی آتشكده زندگی میكند موقع خواندن نماز، رو بهسوی آتشكده نموده، آن را قبله خود قرار دهد
بنابراین آتش موجود در آتشكده درست حكم پرچم را دارد و به همان اندازه برای زرتشتیان مورد احترام میباشد و از دیگر ملل نیز انتظار دارند كه موقع بازدید از آن، به آن احترام گذارند.
در حجاریها و دیگر آثار باقیمانده در تختجمشید مشاهده میشود هرجا سران مملكت در حال نیایش میباشند، در فراروی آنها خورشید و در بعضی طرحهایی از آتش قرار دارد، و ثابت شدهاست كه قبله یا سوی پرستش هخامنشیان نیز نور بوده است و در تاریخ ذكر میشود كه هخامنشیان به هرجا لشكركشی میكردند، ارابهای حاوی آتش آتشكده را نیز بههمراه لشكر خود حمل مینمودند كه در سربازان خود یك نوع احساس خاصی ایجاد نمایند كه با انرژی بیشتری به نبرد بپردازند. این اعتقاد كه هخامنشیان آتشپرست یا خورشیدپرست بودند، تهمتی بیش نیست، هرگز در هیچ كتیبهای از دوره هخامنشیان از ((آتش)) یا ((خورشید)) گفتگو یا ستایش نشده است و همه تاریخنویسان ذكر مینمایند كه تا كنون هیچ مجسمه بزرگ یا بتی در آثار هخامنشیان كشف نشده است، و هرودوت هم بارها ذكر كرده كه ایرانیان برخلاف مردم كشورهای دیگر جهان برای خدای خود مجسمه نمیسازند، و در معبدی حبس نمینمایند
بنا به شواهدی كه ذكر شد و بسیاری دلایل دیگر، بهنظر نگارنده پادشاهان هخامنشی زرتشتی بوده و به خیلی از اصول این مذهب پایبند بوده و عمل میكردند، هرچند كه نمیتوان تمام اعمال و كردار آنها را كاملا مطابق با دین اشوزرتشت دانست، كما اینكه نمیتوان اعمال و كردار مثلا یك فرمانده مسیحی را به حساب دین حضرت مسیح (ع) و مسیحیان گذاشت.
دكتر اردشیر خورشیدیان
نظرات شما عزیزان: